آزاده میرزائی
چکیده
:«را» در زبان فارسی، بهلحاظ نحوی، نقشنمای مفعولی است. همراهی نقشنمای مفعولی «را» با مفعول صریح برای برخی از افعال الزامی است، اما در سایر موارد به نظر میرسد که امکان حضور یا عدم حضور آن در جمله با توجه به مفهوم گذرایی قابل تعریف باشد. در رویکرد هاپر و تامپسون (1980) گذرایی مفهومی پیوستاری و بهعنوان ویژگی بند (و نهفقط ...
بیشتر
:«را» در زبان فارسی، بهلحاظ نحوی، نقشنمای مفعولی است. همراهی نقشنمای مفعولی «را» با مفعول صریح برای برخی از افعال الزامی است، اما در سایر موارد به نظر میرسد که امکان حضور یا عدم حضور آن در جمله با توجه به مفهوم گذرایی قابل تعریف باشد. در رویکرد هاپر و تامپسون (1980) گذرایی مفهومی پیوستاری و بهعنوان ویژگی بند (و نهفقط بهعنوان ویژگی فعل) در نظر گرفته میشود. برایناساس، علاوه بر ویژگیهای افعال، ویژگیهای فاعل و مفعول هم در میزان گذرایی نقش دارند. طبق تعریف هاپر و تامپسون، اگر مفعولِ کنشپذیر، اسم خاص، انسان (جاندار)، عینی، مفرد و اسم قابل شمارش و ارجاعپذیر باشد، بند مورد نظر گذراتر است. در این پژوهش با اتکا به این رویکرد تلاش شد تا وضعیت «را» در زبان فارسی مورد بررسی قرار گیرد. فرضیهٔ این پژوهش بر این استوار بود که باید میان حضور «را» و گذرایی بند رابطهای وجود داشته باشد. برای بررسی این فرضیه از پیکرۀ وابستگی نحوی زبان فارسی (Rasooli et al., 2013) استفاده شد. این پیکره با حجمی حدود نیم میلیون کلمه و سی هزار جمله، حاوی برچسبهای مختلف نحوی است که بهصورت دستی برچسبگذاری شدهاند. تعداد مفعولهای مشخصشده در این پیکره حدود بیست هزار مورد است. بررسیهای این پژوهش نشان داد پربسامدترین مفعول «را»یی، مفعولهای اسمی مفرد بیجان است و در بحث معرفگی، اسمهای معرفه و ضمایر مفعولی تمایل دارند که با «را» همراه شوند.
اسلام هورن؛ مجتبی منشیزاده
چکیده
نظریۀ پاول اشتکاور[1] نظریهای با رویکرد جدید به فرایند واژهسازی در زبان است که، در عین اتخاذ رهیافت نقشی - ساختی[2] مکتب پراگ، از منظر شناختی[3] به فرایند واژهسازی نگاه میکند. این نظریه به واژه از منظر نامشناختی، یعنی حرکت از مفهوم به سوی واژه، میپردازد. براساس این نظریه، نقطۀ آغاز ساخت واژه تحلیل یک مفهوم مرتبط ...
بیشتر
نظریۀ پاول اشتکاور[1] نظریهای با رویکرد جدید به فرایند واژهسازی در زبان است که، در عین اتخاذ رهیافت نقشی - ساختی[2] مکتب پراگ، از منظر شناختی[3] به فرایند واژهسازی نگاه میکند. این نظریه به واژه از منظر نامشناختی، یعنی حرکت از مفهوم به سوی واژه، میپردازد. براساس این نظریه، نقطۀ آغاز ساخت واژه تحلیل یک مفهوم مرتبط با یک واقعیت برونزبانی است که عضوی یا اعضایی از جامعۀ زبانی برای نامگذاری آن احساس نیاز میکنند. از دیدگاه این نظریه، ساخت واژه مطلقاً صرفی است و نحو در ساخت واژه دخالتی ندارد. در زبان فارسی مشخص میشود که بعضی واژهها بهشیوۀ نحوی ساخته میشوند. [1]. P. Štekauer استاد رشتۀ زبانشناسی در دانشگاه سافاریک کشور اسلواکی است، و همراه با راشل لیبر ویراستاری کتابهایی چون Handbook of Word-formation (2005)، The Oxford Handbook of Compounding (2009) و The Oxford Handbook of Derivational Morphology (2014) را بر عهده داشته است.[2]. functional-structural 3. cognitive